It should be changed

بنام حق تعالی

... دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی سهم ایران را در تولید علم جهانی در سال 2009 میلادی ، یک و 18 صدم درصد اعلام کرد.
...

با امید به شفاعت آن خانم سه ساله

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

اين شعر را از اين وبلاگ امانت گرفتم. http://www.saleh-sahebzaman.blogfa.com/

گنجشك پر،  جبريل پر،  بابا سه نقطه
من پر،  تو پر،  هركس شبيه ما  سه نقطه

عمه نه، عمه بالهايش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا سه نقطه

اين محو يكديگر شدن در اين خرابه
يا اينكه ما را مي پراند، يا سه نقطه

اصلاً چرا من خواستم پيشم بيايي
بابا، شما كه پا نداري تا سه نقطه

يادت مي آيد روزهاي در مدينه
دو گوشواره داشتم، حالا سه نقطه

وقتي لبت را زير پاي چوب ديدم
مي خواستم كاري كنم امّـا، سه نقطه

انگشت خود را جمع كرد و ناگهان گفت
انگشت پر،  انگشتر بابا سه نقطه

شاعر: علي اكبر لطيفيان    http://www.rouzeh.blogfa.com/author-aliakbar.aspx

دعايمان کنيد و خدا نگهدار

از نامه های آمده

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

 

نام اين کوه باستاني پرديس است در حومه شهرستان جم از توابع عسلويه استان بوشهر و در نيمه هاي راه بندر کنگان به فيروز آباد شيراز قرار دارد .

نکات قابل توجهي كه در اين کوه باستاني وجود دارد :
1. قله اين کوه نزديک ترين نقطه زمين به خورشيد است چون بالاترين ارتفاع در نزديکي خط استواست ..
2. آتشکده فوق العاده باستاني که در قله کوه قرار دارد ، محل تولد و غسل تعميد پدر جمشيد جم است .
3. مغناطيس فوق العاده قوي کوه در جهان زبانزد است و اگر در فاصله 50 تا 100 متري کوه يعني تقريبا انتهايي ترين نقطه مشخص اسفالت با ماشين توقف کني و ترمز دستي را بخوابانيد ، ماشين بجاي سر پائيني به نرمي به سمت کوه کشيده مي شود که البته همين مغناطيس براي رانندگان نا آشنا بسيار دردسر ساز بوده و تا کنون تعداد زيادي از خودروها بي اختيار با کوه تصادف کرده اند .
4. پوشش گياهي منطقه نوعي خار بياباني گرمسيري منحصر به فرد است که خواص دارويي فراوان دارد و عسل حاصله از منطقه تماما" پيشخريد چند کارخانه داروسازي بزرگ جهان است يکي از ترکيبات اصلي مسکن Advil که يکي از بهترين قرصهاي شناخته شده براي ناراحتي هاي اعصاب و دردهاي ميگرني است از همين عسل تهيه مي شود .
5. اين منطقه خرماي ويژه نيز توليد مي کند كه به نام خرماي خصه معروف است و کاملا در شيره خود غرق مي شود يعني يک کاسه آن ظرف سه ساعت پر از شيره مي شود و اندازه اين خرما اندازه آلبالو بود و به جهت همان خواص دارويي منطقه تماما" براي ساخت قندهاي رژيمي براي بيماران ديابتي صادر مي شود،  نکته جالب ديگر رويش درخت زيتون در دامنه شمالي کوه حد فاصل شهرستان جم تا روستاهاي چاهه و دره پلنگي مي باشد که در آب و هواي آن منطقه بسيار بعيد مي نمود .
فعلا" سندي براي قدمت چاهه و دره پلنگي وجود ندارد ولي علائم مشهودي از غار نشيني مشاهده ، و فسيل هاي مختلفي در اين منطقه به وفور پيدا شده است .
6. در لايه هاي زيرين اين کوه معدن عظيمي از آب خنک و فوق العاده سالم وجود دارد ، آن هم در اطراف عسلويه !
مردم چاهه و جم ، کوه پرديس را فوق العاده مقدس و محترم مي شمارند ، و به استناد علائم موجود در آتشکده احتمالا يکي از اولين مکانهايي بوده که نفت در آن سوزانده شده است .
با افتتاح جاده فيروز آباد به عسلويه توسط پتروشيمي ، رفتن به اين منطقه خيلي ميسر تر و راحت تر شده است . پتروشيمي با تاسيس سه شهرک بزرگ در اين منطقه اقدام به تاسيس فرودگاه جم نموده و چهارشنبه هر هفته يک پرواز به مقصد جم انجام مي شود که امکان بسيار خوبي براي سفر به اين منطقه اعجاب انگيز است .

از کامنت های وبلاگ

هوالحی المتعال

دیگه از این همه حرف وحدیث خسته شدم. دیگه هم چیزی نمی نویسم. شاید حتی دیگه چیزی در این موارد رو هم نخونم.



سلام. چرا؟
الان، نخبگان اولين گروه هدف هستند که فعاليت عمده بر تحليل، برآورد و اطلاعات نخبگان و عزم و اراده آنان صورت مي‌گيرد. نگاه خوش بينانه و اميدوارانه به آينده، يکی از شروط اصلی فعاليت درست ماست.
نگاه چه فايده ای دارد؟ اگر غالب شد، دنبالش بی عملی، بی تحرکی و انزواست.

يک لينک خواندنی ديگه:

http://alef.ir/1388/content/view/62350/


 

يک عکس جالب از يک عکاس ايرانی

آقا، بيا.

بسم الله الرحمن الرحيم


يک عمر، تو زخم هایمان را بستی

هر روز، کشیدی به سر ما دستی

شعبان که به نیمه می رسد، آقا جان!

ما تازه به یادمان می آید، هستی!

 

هم چاه، سر راه تو باید بکنیم

هم اینکه، از انتظار تو دم بزنیم

این نامه ی چندم است که می خوانی؟

داریم رکورد کوفه را می شکنیم

 

هر روز به ما، اگر که سر هم بزنی

بر ریشه ی خواب ما، تبر هم بزنی

آقا، تو که خوب می شناسی ما را

 زنگ در خانه را اگر هم بزنی  ...

 جلیل صفر بیگی

حوصله کنيم و بخوانيم

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

از همه دوستان باهوش و غير متعصب، خواهش می کنم فقط 5 دقيقه، حوصله کنند و اين لينک را بخوانند.

http://alef.ir/1388/content/view/62138/

ممنون و خدانگهدار

ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا

بسم الله الرحمن الرحيم

خوشبختانه و تحت الطاف الهی، بدينوسيله به اطلاع می رسانيم، کانون ايرانيان مسلمان کوئينزلند به ثبت رسید. مشتاقيم تا از همه ايرانيان مسلمان کوئينزلند دعوت کنيم تا در برنامه های کانون مهر حسین عليه السلام، که کانون خود ايشان است، شرکت فرمايند. لطفا برای مطالعه اساسنامه کانون، به سايت ما مراجعه فرموده و در صورت تمايل، درخواست عضويت خود را ارسال فرمائيد. پيشاپيش، از کليه پيشنهادات و نظرات سازنده در راستای تقويت و تحکيم هر چه بيشتر کانون مهر حسين عليه السلام، ايرانيان مسلمان کوئينزلند، استقبال می نمائيم.
اميدواريم با دعای خير علاقه مندان، خداوند متعال به همه ما، اخلاص نيت و عمل صالح عطا فرموده و توفيق خدمتگزاری به اسلام عزيز را به همه ما عنايت فرماید.

                 http://www.mehrehos sein.com/ default.aspx

We herby announce the registration of Mehr-e-Hossein Iranian Muslims Community of Queensland-Australia Inc. as an incorporated association. We would like to invite all interested Iranian Muslims in QLD to take part in the activities of this community which is their community. If you would like, please see our website, read the constitution and apply for membership to help this community to grow as a major community representing the Iranian Muslims of QLD.  We welcome all interested individuals’ suggestions and opinions to improve and extend the community’s activities to the level that satisfies all members within the constitution framework.................................

 

مقاله جديد

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

مطلب زير، خلاصه يک مقاله ديگراز مجله  بيوماتريال است که هنوز چاپ نشده است. اين مقاله، گزارش ترميم بافت استخوان،  بوسيله کاشت سلول بنيادی در يک اسکافولد به عنوان بافت زمينه نگهدارنده و داخل يک بيو رآکتور به عنوان سيستم کشت ديناميکی يا محرک رشد سلول بنياديست. 

Neo-vascularisation and bone formation mediated by fetal mesenchymal stem cell tissue- engineered bone grafts in critical-size femoral defects

Biomaterial 31 (2010) 608-620

Fracture injuries are common medical issues nowadays. The current strategies to prevent or treat non-union fractures; autologous bone grafts, allografts and synthetic implants, have several complications such as donor site morbidity, limited supply, immune rejection responses, less cellularity and vascularity and poor speed healing. So, tissue-engineering bone grafts (TEBG) are provided an opportunity to resolve current demerits. It provides availability in size and shape, rapid bone healing without any immune responses and successful implantation. In this study researchers used human fetal MSCs (hfMSCs), macroporous poly-ε-caprolactone tri-calcium phosphate (PCL-TCP) as a scaffold and a bioreactor as a dynamic culture system. They mentioned that hfMSCs have higher proliferative and osteogenic capacity and lower immunogenicity compared to other sources of MSCs. The scaffold has biocompatible materials, osteoinductive properties, suitable degradation and macroporous design that allow neo-vascularisation. The bioreactor as a dynamic system with rotating wall vessel has been used to improve transferring materials, to apply a mechanical stimulus to the cell’s activities and promoting osteogenic differentiation and mineralization of hfMSCs.

 

يک نکته معتبر

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

 اينجا در بريزبن، بنا به آمار حدود 5000 ايرانی با گرايشهای متفاوت از بهايي، مجاهد(منافق)، مسلمان مخالف  و موافق جمهوری اسلامی و ... وجود دارند. يعنی تقريباً يک نمونه کوچک از جامعه ايران، با کمی اغماض، در اينجا وجود دارد. نکته اساسی اينست که به مجرد کاهش التهابات ايران، افرادی از همه طيف ها و برای ايجاد التهاب مجدد در جامعه ايرانی بريزبن، فعال می شوند. اين نشان می دهد که اگر بتوان کمی صبر و تحمل کرد و اجازه غبارآلود شدن بيشتر فضا را نداد، آنان که زندگی حيات بخش  را در ايجاد بحران می بينند، ابتکار عمل، ازشان گرفته می شود. حتی اگر مجبور باشند، بجای ادای تعهدشان، و برای اخذ يک پاس سبز، نردبان! برخی جاها و بعضی افراد باشند. از آن طرف هم کلمات ستوده ای، اما نابجا و بی موقع و با بی تدبيری، برخی قفل ها را می شکند و اجازه شکستن های بزرگتر را  می دهد. اگر عقل و منطق حاکم شود، حتی می توان به تخلفات خيلی بزرگ! هم رسيدگی کرد. اگر متمردان، اجازه آرام شدن التهابات توده مردم را بدهند، يا بهتر بگويم، اگر حاکميت، بجای رفتار عکس العملی، بر اساس مصلحت عدالت، عمل کند. نه هيچ مصلحت ديگر! و تنها در اين صورت، باعث تعميق ارتباط ملت با حاکميت هم می شود و به چشم طمع حسودان هم خاک می پاشد.

والسلام علی عبادالله الصالحين

تقديم به پيشگاه مادرم

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

اين مطلب را يکی از دوستان برايم فرستاده است و من هم بدون دخل و تصرفی آنرا به شما ارائه می کنم.


ارزشمندترين وقايع زندگي معمولا ديده نمي شوند و يا لمس نمي گردند، بلکه در دل حس می شوند.

لطفا به اين ماجرا كه دوستم برايم روايت كرد توجه كنيد:

او مي گفت كه پس از سالها زندگي مشترک، همسرم از من خواست که با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولي مطمئن است که اين زن هم مرا دوست دارد. و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد.

زن ديگري که همسرم از من مي خواست با او بيرون بروم مادرم بود که 19 سال پيش بيوه شده بود ولي مشغله هاي زندگي و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقي و نامنظم به او سر بزنم.

آن شب به او زنگ زدم تا براي سينما و شام بيرون برويم. مادرم با نگراني پرسيد که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادي بود که يک تماس تلفني شبانه و يا يک دعوت غير منتظره را نشانه يک خبر بد مي دانست.

به او گفتم: بنظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشيم. او پس از کمي تامل گفت که او نيز از اين ايده لذت خواهد برد. آن جمعه پس از کار وقتي براي بردنش مي رفتم کمي عصبي بودم. وقتي رسيدم ديدم که او هم کمي عصبي بود کتش را پوشيده بود و جلوي درب ايستاده بود، موهايش را جمع کرده بود و لباسي را پوشيده بود که در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود.

با چهره اي روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.

وقتي سوار ماشين مي شد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم براي گردش بيرون مي روم و آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفته اند.

ما به رستوراني رفتيم که هر چند لوکس نبود ولي بسيار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئي همسر رئيس جمهور بود .

پس از اينکه نشستيم به خواندن منوي رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالاي منو نگاهي به چهره مادرم انداختم و ديدم با لبخندي حاکي از ياد آوري خاطرات گذشته به من نگاه مي كند، به من گفت يادش مي آيد که وقتي من کوچک بودم و با هم به رستوران مي رفتيم او بود که منوي رستوران را مي خواند.

من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسيده که تو استراحت کني و بگذاري که من اين لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ و گفتي صميمانه داشتيم، هيچ چيز غير عادي بين ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پيرامون وقايع جاري بود و آنقدرحرف زديم که سينما را از دست داديم.

وقتي او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بيرون خواهد رفت به شرط اينکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتي به خانه برگشتم همسرم از من پرسيد که آيا شام بيرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خيلي بيشتر از آنچه که مي توانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر يک حمله قلبي شديد درگذشت و همه چيز بسيار سريعتر از آن واقع شد که بتوانم کاري کنم.

کمي بعد پاکتي حاوي کپي رسيدي از رستوراني که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خورديم بدستم رسيد. يادداشتي هم بدين مضمون بدان الصاق شده بود: نمي دانم که آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2 نفر پرداخت کرده ام يکي براي تو و يکي براي همسرت. و تو هرگز نخواهي فهميد که آنشب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم.

در آن هنگام بود که دريافتم چقدر اهميت دارد که بموقع به عزيزانمان بگوئيم که دوستشان داريم و زماني که شايسته آنهاست به آنها اختصاص دهيم. هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست. زماني که شايسته عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نمي توان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.


 داداش مسعود و وحيد، ياد ديزی های ايرانشهر با مادر، بخير .

خدا نگهدار

 

 

فوتو بلاگ

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

با چند تا عکس موافقيد؟

اين اولی را در فيس بوک ديدم.

اينجا هم يک نمايشگاه عکس است، البته از عکاس اجازه نداشتند!


اينجا هم دو برادر در حال مسابقه کشتی چوخه!


اينجا و پس از برنده شدن مجتبی، عکس يادگاری دو پهلوان همراه تاج قهرمانی


و اين آخری هم به مناسبت اينکه آقا مصطفی می خواهند از چند هفته آينده، به مدرسه تشريف ببرند!


مقاله ای دگر

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

مطلب زير، خلاصه يک مقاله ديگراز آخرين شماره مجله آکتا بيوماترياليا است که هنوز چاپ نشده است. اين مقاله، گزارش ترميم بافت استخوان و غضروف بوسيله کاشت سلول بنيادی در يک کامپوزيت هيدروژلی همراه با فاکتورهای محرک رشد انسانی است. 

  Repair of osteochondral defects with biodegradable hydrogel composites encapsulating marrow mesenchymal stem cells in a rabbit model

Acta Biomaterialia 6 (2010) 39-47

Articular cartilages as other avascular tissues, it lacks an internal capacity to repair or regenerate itself. However, tissue engineering methods which are included MSCs, bioactive factors for characterization and scaffold will be leaded articular cartilages regeneration in the future. This study demonstrated the delivery of bone marrow MSCs from a biodegradable hydrogel composite as a scaffold to repair an osteochondral defect in a rabbit model. The researchers formulate oligo poly ethylene glycol fumarate (OPF); as a cell carrier, containing gelatine micro particles (GMPs) for controlled release of growth factors, digestion porogen and enhancement of cell’s proliferation. They divided 18 rabbits into 3 groups. First, OPF/GMPs, second OPF/GMPs plus 10*106 MSCs/ml and the last OPF/GMPs/MSCs plus 600 ng/ml TGF-β1 loaded by GMPs that showed an increase in gene expression of type II collagen and aggrecan; characteristic for chondrocytes...............................................

راستی، دوستانی که در ايرانند، کم کم آماده کارهای آخر سال می شوند. بالاخره نزديک شدن به بهارطبيعت، صرف نظر از اينکه ما را به خزان عمرمان، نزديکتر می کند ولی هميشه جذاب هم بوده است. ياد نوشتنهای روزشمار آمدن عيد روی تخته سياه مدرسه هامان بخير! ياد کودکی هامان بخير!

 

يک مقاله جالب

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

مطلب زير، يک خلاصه مقاله جالب از آخرين شماره مجله بيوماتريال است که هنوز چاپ نشده است. مقاله در مورد طراحی و ساخت سرخرگ با منشا طبيعی است که توسط کاشتن سلولهای بنيادی، در سرخرگ کاروتيد از سلول خالی شده قبلی، بدست آمده است. دوستان اگر مايل به داشتن اصل مقاله يا دانستن مطالب بيشتری درباره متدولوژی اين مطالعه و يا روش خالی کردن سلولی،

( Decellularization  که اولين بار در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ توسط سه گروه موازی از محققين گزارش شد، Ott et al., 2008 و Iop et al., 2009 و Hong et al., 2009 )

هستند، اطلاع دهند.

 

 

  The development of a tissue-engineered artery using decellularized scaffold and autologous ovine mesenchymal stem cells

Biomaterials 31 (2010) 296-307

 

It is necessary to find alternatives to using small calibre (less than 6mm) native vessels in vascular surgery. Because synthetic vessels have several demerits such as infection, rejection, thrombosis and calcification, tissue engineered blood vessels (TEBV) may overcome these problems. In this study, researchers extracted MSCs were derived from ovine bone marrow differentiated into vascular smooth muscle cells (SMCs) or outer layer of vessels and Endothelial cells (ECs) or inner layer of vessels in vitro and seeded these autologous cells into a decellularized carotid artery as a scaffold, so they didn’t have any rejection response. In addition, they labelled MSCs with a fluorescent dye prior to implantation, therefore they’ve got some evidences indicating MSCs proliferation and vascular regeneration without any thrombosis or occluded during 2 and 5 months follow up....

خدانگهدار

تکليف

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

ظريفی اشاره داشت که اين روزها، تبيين و تعميق رابطه عاطفی ولايت فقيه با اجزاء مختلف اجتماع؛ جوانان، نظاميان، دانشجويان، هنرمندان و ... يک تکليف برای همه آنهاييست که گيج و حيران راه گم کرده نيستند.

به همين نسبت، عليرغم توهين و هتاکی و بی نزاکتی به جايگاه ولايت در جامعه - که معلوم نيست اين گم شدگان، چه فرمولی برای حيات جامعه بدون ولايت دارند - و بدون توهين و هتاکی متقابل، می بايست همه ابهت و بزرگی شان را شکست. 

سؤالاتی از اين دست که چرا يک قاضی، در اين دستگاه عدالتخانه پيدا نمی شود تا حکم جلب يا حتی برگه احضاری برای برخی آقازاده ها صادر کند؟ بايد در برابر افکار عمومی پاسخ داده شود. نمی توانم قبول کنم که تمام احضاريه و بازداشتهای چندماه اخير، برای افرادی باشد که مقصرتر از برخی آقازاده ها باشند. چرا هيچ تحرک مثبتی برای مقابله با دانه درشتها در قوه قضاييه رخ نمی دهد؟ احضار و توضيح خواستن، حداقل حق دسته ای کثيری از ملت است که بايستی اعاده شود. 

در ادامه هم اين چند تا عکس را ببينيد که از سايتهای داخل کشور است و مثل هميشه در اينطور مواقع بدون شرح اضافی:


اين عکس آخری را هم در آخرين ساعات سال 2009 و اولين دقايق سال 2010 ميلادی، نگارنده با تکنولوژی سه سال پيش گرفته  :) 

 

A view of city from West end, Brisbane, Australia, 31 December 2009


موفق باشيد و خدا نگهدار


عنوان ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم

"زمان بازرگان به من برچسب چريک فدايی زدند، زمان بنی‌صدر هم برچسب منافق! الان هم برچسب خشک مقدسی و متحجر. هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتيم، برچسب بارانمان کردند. حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنيم. اما عزيزان من! دلسرد نباشيد حاشا که بچه بسيجی ميدان را خالی کند."

شهيد محمد ابراهيم همت، فرمانده شجاع و دوست داشتنی لشگر 27 محمد رسول الله که از جزيره مجنون خيبری شد. 

اين روزها خيلی از شهدا، مايه گذاشته می شود که اگر بودند چنين و چنان ... اما غافلند از اينکه چهارصد هزار و اندی شهيد که به گواه تاريخ، اسباب عزت ايران و ايرانی شدند، عموماً  به اشاره و تربيت نفس قدسی امام، جان را در طبق اخلاص گذاشته و داوطلبانه به حضرت حق تعالی تقديم کردند. چون مطالعه تاريخ معاصر نشان می دهد که حداقل از 250 سال گذشته، هر جنگی در ايران، منجر به جداشدگی قسمتی از مام ميهن شده است. تازه برخی مواقع، مثل بحرين دهه 50 شمسی، بدون جنگ هم قسمتی از ايران، پيشکش شده است! 

جسارتاً عرض می کنم که آن شهدا در وصيت نامه هايشان که حاوی مهمترين نکات و آموزه هاست، عموماً به پشتيبانی ولايت فقيه و انقلاب اسلامی، توصيه کرده اند. البته اينکه ما الان چقدر عامل به آن توصيه ها هستيم بين خودمان و خدايمان بماند. فقط اميدوارم در روز حساب، رويمان بشود چشم در چشمشان بيندازيم.

همين...

اينهم از عجايب مملکت ماست

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

اينجا چند ماه پيش، بنا به گفته مدياها، چند جوان که قصد انجام عمليات خرابکارانه در پادگانها را داشتند، دستگير کردند.(شدت عمل هم به خرج دادند.)

چند سال پيش هم يادم است در فرانسه، در ايام صدارت کشوری همين رئيس جمهور فعلي شان، در پاريس و چند شهر ديگر فرانسه يک آشوب و نافرمانی اجتماعی شکل گرفت که طی چند روز و شب، صدها ماشين به آتش کشيده شد. (آنجا هم پليس و ژاندارمری وزير سارکوزی، شدت عمل نشان داد.)

يا مثالهای ديگر که حتماً شماها بهتر از من در خاطرتان است. حالا چطور شده است، در ايران، مخالفت صريح با اصول قانون اساسی، به عنوان ميثاق وحدت ملی و خط قرمز حاکميت ملی، مورد اغماض قرار می گيرد؟ مگر همين قانون اساسی، با تلاش منتخبين مردم تهيه نشده و در انتها هم توسط مردم تأييد نشده است؟ کجای دنيا مورد مشابهش را سراغ داريم؟

نه به آنوقت که مردم معترض مشکوک به نتيجه انتخاب دهم، پاسخ محکم گرفتند و نه به الان که اراذل، در خيابانهای تهران، قداره کشی می کنند. مسؤليت اوليه حاکميت، تأمين امنيت مردم و کشور است. چرا از عهده کار بر نمی آيند؟ مماشات بايد با مردم معترض چند ماه پيش می شد، نه با اين اوباش خيابانی.

آقايان خواص، چه جوابی در پيشگاه خون شهدا خواهيد داشت؟

 اينهم از عجايب مملکت ماست.

از نامه های رسيده

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

مطلب زير قسمتی از مقاله ای مفصل  تحت عنوان؛ بازخوانی ماجرای عزل آقای منتظری؛ به قلم آقای سيد حميدرضا طالقانی؛ استاد دانشگاه؛ است که از ميان نامه های دريافتی در ميل باکسم است. 


... اين امام بود که سالها قبل از آقای منتظری و کتابش، در کتاب حکومت اسلامی و ولايت فقيه فرمود:

   « اين توهم که اختيارات حکومتی رسول اکرم(ص) بيشتر از حضرت امير بود، يا اختيارات حکومتی حضرت امير(ع) ، بيش از فقيه است، باطل وغلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم(ص) بيش از همه ی عالم است ، و بعد از ايشان فضائل حضرت امير(ع) از همه بيشتر است. لکن زيادي فضائل معنوی موجب زيادتر بودن اختيارات  نمی شود و همان اختياراتی که رسول و ائمه اطهار(ع) در تدارک و بسيج سپاه، تعيين وُلات و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را برای حکومت فقيه قرار داده است.»

   حضرت امام نه تنها از طريق نصوص، اصل ولايت فقيه را اثبات می فرمود بلکه آنرا اصلی بديهي می دانست، به گونه ای که حتی بدون نياز به قرآن و حديث، بداهت نيز ولايت مطلقه فقيه را در زمان غيبت تصديق می کند و در بخشی از کتاب ولايت فقيه می فرمايد:

   « ولايت فقيه، از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصديق می شود و چندان به برهان احتياج ندارد، به اين معنا که هر کس عقايد و احکام اسلام را حتی اجمالاً دريافته باشد، چون به ولايت فقيه برسد و آنرا به تصور آورد ، بيدرنگ تصديق خواهد کرد و آنرا ضروری و بديهی خواهد شناخت.»

    جان کلام در مبحث ولايت مطلقه فقيه، چه اينگونه که امام امت در کتابها و سخنرانيهای خود تبيين فرموده اند و چه آنگونه که آقای منتظری در کتاب ولايت فقيه خود توضيح می دهد، اين است که در اختيارات و اِعمال ولايت ، بين پيامبر اکرم (ص) و ائمه(ع) و فقيه جامع الشرايطی که در عصر غيبت عهده دار رهبری حکومت اسلامی است، تفاوتی وجود ندارد.

   نه تنها آيه ی شريفه پيشگفت، اطاعت از اولی الامر را عِدل اطاعت از خدا و رسول قرار داده،  بلکه آيه نفر در سوره توبه (آيه 123) نيز به گونه مطلق، مقام و شأن انذار را برای فقيه تثبيت فرموده و ضمن تصريح بر لزوم و ضرورت پرداختن به امر فقاهت توسط طائفه ای در هر زمان،  وظيفه فقهاء را پس از بازگشت از کار فقاهت، انذار قوم و رهبری مردم معين فرموده است و با تعبير « لعلّهم يحذرون» وظيفه مردم را در قبال رهبری فقيه ، تبعيت و اطاعت دانسته است.

   از ساير آيات قرآنی نيز که بدليل رعايت اختصار بگذريم، اخبار و احاديث فراوانی از پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) به وضوح بر ولايت مطلقه فقيه تصريح فرموده که حضرت امام (قدس سره) در کتابهای خود به تفصيل آن را مورد بحث و استناد قرار داده و آقای منتظری نيز در کتاب خود متعرض آن شده است.

   امام با صراحت عنوان می فرمايد که بين معصومين و فقيهی که رهبری حکومت اسلامی را در زمان غيبت عهده دار است از حيث اختيارات حکومتی، هيچگونه تفاوتی نيست و نتيجه می گيرد که پس برای فهم و استخراج حيطه ی وظايف و گستره ی اختيارات فقيه، می بايست در اختيارات پيامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) غور و تفحص نمود و آنگاه از اين طريق به اختيارات ولي فقيه در زمان غيبت نيز پی برد.

   امام (قدس سره) معتقدند همانگونه که آيه 6 سوره احزاب، ولايت مطلقه پيامبر(ص) را بر نفوس مؤمنين اثبات می کند و آيه شريفه ی 36 از همين سوره نيز تخلف از حکم و فرمان پيامبر را موجب گمراهی معرفی می فرمايد، چون بين پيامبر(ص) و ائمه(ع) و ولي فقيه در زمان غيبت از حيث مديريت حکومت و اختيارات تفاوتی نيست، همه ی اينگونه آيات، در خصوص اختيارات ولي فقيه در زمان غيبت نيز قابل استناد است.

   امام با استناد به احاديث بيشماری از پيامبر اکرم(ص) نظير:

   «الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا فی الدنيا» «علماء امتی کانبياء بنی اسرائيل» «العلماء ورثه الانبياء» و... هيچگونه تفاوتی ميان اختيارات ولی فقيه و پيامبر از حيث حکومتی قائل نيست.

   ولی فقيه بعنوان شخصيتی با دو جنبه شاخص:

1ـ اعلميت فقهی

2ـ اعدليت در رعايت حلال و حرام خدا

   می بايست با نهايت جهد علمی و تقوای نفسانی، مصالح و مفاسد را که قطعاً بدليل وجود ملکه ی عدالت در او، کاشف از کتاب و سنت خواهد بود، با اهتمام وافر و قاطع، استنباط کرده و برای اجرا اعلام کند. او بر جان و مال مردم مطابق فرمان شريعت، ولايت داشته و مؤمنين موظفند که امر و نهی او را مطلقاً گردن نهاده و اين اطاعت را معيار و ملاک تميز حق و باطل در زمانه خود بدانند. زراره از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمود: اسلام بر پنج چيز استوار شده است: نماز ، زکات ، حج ، روزه و ولايت.

  زراره مي گويد از آن حضرت سؤال کردم که بين اين پنج مبنا، کداميک برتر است؟ حضرت (ع) فرمود: رهبری افضل است زيرا کليد ساير شرايع، ولايت است و رهبر، حجت و دليل بر شرايع است.( وسايل الشيعه،ج1،کتاب الطهاره،باب اول، حديث دوم)

   بنابراين طبق عقيده ی مستدل و متقن شيعه، يک عمر عبادت و صلاه و صيام و قيام و قعود و انفاق و غيره ی ما، اگر مبتنی بر ولايت نباشد، ذره ای نمی ارزد.

   بنا بر اصل ولايت فقيه ، در عصر غيبت ، مؤمنينِ جبهه حق ، کساني هستند که از طريق اطاعت مطلق از فرامين ولی امر زمان، خود را به دين و شريعت متصل می کنند و راندگان دين خدا و جبهه باطل کسانی هستند که خود را تافته ی جدابافته ای از خط و مسير ولايت دانسته و با عقل ناقص خويش در عرض ولايت، اجتهاد مي کنند.

   بنابراين عقيده منصوص، کليه ی عوارض مربوط به اطاعت و يا عدم اطاعت از فرمان رسول(ص) و ائمه(ع) ، به فرمانبرداری يا مخالفت اوامر ولی فقيه زمان نيز تعميم می يابد.

   اين چکيده و خلاصه همان بحثی است که هم محقق کرکی، هم صاحب جواهر، هم امام در کتابهای خود و هم آقای منتظری در کتاب ولايت فقيه بر آن تصريح کرده اند. آقای منتظری مخالفت با ولی فقيه زمان را موجب خروج از دين دانسته و اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه را ضروری دين عنوان کرده است...


موفق باشيد و خدا نگهدار

 

شام غريبان

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام و عزاداريتان قبول،

ما هم امروز يک عاشورای فراموش نشدنی داشتيم. بعد از عزاداری و سينه زنی مفصل ديشب،

 امشبی را شه دين در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع

عصر فردا بدنش زير سم اسبان است، مکن ای صبح طلوع.

ظهر عاشورا، منزل يکی از رفقا، حدود 20 نفری جمع شديم و زيارت عاشورا خوانديم. امشب هم شام غريبان داشتيم. زيارت عاشورا خوانديم و به عهد هر شبمان در اين دهه، منبر 200 سال پيش آقا شيخ جعفر شوشتری، خوانده شد. بعد هم عزاداری داشتيم. چراغهای خاموش سالن ايندوروپيلی، شمع های روشن در دست بچه ها و حرکتشان در ميان حزن و فغان و ماتم عزاداران، يادگاری امشبمان شد. اميدواريم که به فضل خداوند متعال و محبت امام حسين (ع)، بتوانيم به قولمان عمل کنيم و از امشب هرکداممان يک صفت بدمان را با يک صفت خوب عوض کنيم. بالاخره اينجا و در مملکت غربت، دين يک محدوديت است و دينداری خصوصاً برای جوانان با شور و شعور، يک افتخار است.

امشب هم عزاداری شلوغ بود. مشتريان امام حسين (ع) هم از همه جا بودند. چه آن خانم شيعه شده رومانيايي، چه آن خانواده شيعه شده استراليايي، چه افغانيهای شيعه و سنی و چه هموطنانمان که اگر هر دو هفته يکبار هم در دعای کميل نبينيمشان، عزاداری امام حسين (ع) را حتماً هستند. 

ای همه جانها، به فدايت امام غريب

اَينَ عَمّار

بسم الله الرحمن الرحيم
رفقا سلام،
امشب هم برنامه عزاداری شب عاشورا داشتيم. به عشق امام حسين (ع) ، حدود 100 نفری هم آمده بودند. چند خانواده افغانی هم بودند. جای همه شما دوستان هم خالی بود. راستی اين مطلب هم از يک وبلاگ ( http://zahrakarimi.blogfa.com/)  دستم رسيده که جالبه. توصيه می کنم برای خوندنش وقت بگذاريد.

حضرت رسول (ص) پيش از وفاتشان به عمار فرمودند: " پس از من در دو جنگ شرکت می کنی و شهيد نمی شوی، اما در جنگ سوم به دست  «متجاوزين»  به شهادت می رسی" ! خبر به سرعت ميان مسلمانان پيچيد و همه می دانستند که عده ای متجاوز در آينده، با مسلمانان جنگ خواهند کرد و ياران رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند. سال ها گذشت و در جنگ صفين – ميان سپاه حضرت اميرالمؤمنين (ع) و معاويه- عمار توسط سپاه معاويه به شهادت رسيد
دو نفر با سرعت می تازيدند و به هم سبقت می گرفتند تا زودتر به معاويه برسند و خبر کشتن عمار را به معاويه داده و جايزه ای دريافت کنند! عمروعاص در راه جلوی ايشان را گرفت، چون می دانست، عده ای فرمايش رسول الله (ص) را به ياد داشتند و اگر هر يک از آن ها خودش را قاتل عمار معرفی می کرد، سپاه معاويه از ريشه زير سوال می رود و از هم می پاشد
عمروعاص  با طرح شبهه ای  ماجرا را وارونه جلوه داد و به آن دو گفت: " کجا می رويد؟ شما عمار را نکشته ايد، قاتل عمار آن کسی است که او را به جنگ آورده تا او کشته شود" !!! با اين شبهه و کلام به ظاهر منطقی ِ! عمروعاص، تيرها به سوی امام علی عليه السلام نشان رفت که: [العياذ بالله] متجاوز در دين خدا علی است 

در جامعه بايد  بصيرت  داشته باشيم وگرنه گمراه می شويم، در دين و ايمان بايد آگاهی داشت و خوب انديشيد تا با شايعه پراکنی های منافقين، دچار سوء استفاده نشويم و قدرت تميز حق از باطل را داشته باشيم


   Prophet Mohammad before passing away said to Ammar: “You will participate in two wars after me and will be killed in the third one by transgresses”! This news distributed soon among all Muslims of the time and every one knew that Ammar would be killed by people who will break the Islamic rules after Prophet Mohammad. 1

Many years has passed and in the war of Seffin – between Imam Ali’s army and that of Mo’aviye – Ammar was killed. Two persons rushed to reach sooner and inform Mo’aviye that they were killers of Ammar so the murderer would be paid a good gift for that!  1

On the way Amr-o-As [a mischievous person against Imam Ali] was sure if people would remember Prophet’s words and if they knew that Ammar was killed by the enemies of Imam Ali, then the whole army of Mo’aviye would be under difficulty, so he stopped them and said that: “None of you is Ammar’s killer but the one who brought Ammar to this war to kill him on the battle filed, is his killer”!!!    1

By bringing such doubt and uncertainty people were deviated and remembering the words of Prophet Mohammad, they thought Imam Ali – God forbidden – was the transgress, :-0 We MUST have intelligence in our religious views to recognize the righteous and be guided by God Himself; we need insight in our faiths.  In the society we should be aware of such tricks or we will be misused by propaganda.1


"دارم می بينم صحنه رو، می بينم تجهيز رو، می بينم صف آرايی ها رو، می بينم دهان های با حِقد و غضب گشوده شده رو و دندان های با غيض به هم فشرده شده رو...عليه انقلاب و عليه امام و عليه آرمان ها و عليه همه اون کسانی که به اين حرکت دل بسته اند، خب چه بکنم اگه کسی نمی بينه؟!!! در حوادث فتنه گون،  شناخت عرصه دشواره. شناخت اطراف قصه دشواره، شناخت مهاجم و مدافع، ظالم و مظلوم، دشمن و دوست، دشواره... بايستی گره گشايی کرد، بايستی حقيقت رو باز کرده، گره های ذهنی رو بايد باز کرد و اين تبيين لازم داره. فرمود: «اَلا وَ لا يحمِلُ هذا العَلَم اِلّا أهلِ الَبصَرِ وَ الصَّبر» [آگاه باشيد! اين علم را بر دوش نخواهند کشيد به جز افرادی که اهل بصيرت و صبر هستندمی دونيد پرچم اميرالمومنين سختيش از پرچم پيغمبر بيشتر بود از جهاتی، در زير پرچم اميرالمومنين، دشمن و دوست آن چنان واضح نبودند، دشمن همون حرفايی رو ميزد گاهی که دوست می زنه، همون نماز رو که در اردوگاه اميرالمومنين نماز جماعت ميخوندند، تو اردوگاه طرف مقابلم در جنگ جمل و صفين و نهروان نماز جماعت می خوندند، حالا شما باشيد چی کار می کنيد؟ بصيرت خودتون رو بالا ببريد، آگاهی خودتون رو بالا ببريد، حقيقت رو بايد فهميد، در جنگ صفين، يکی از کارهای مهم جناب عمار ياسر، تبيين حقيقت بود چون اون جناح مقابل که جناح معاويه بود، تبليغات گوناگونی داشت، اين کسی که از اين طرف خودش رو موظف دانسته بود که در مقابل اين جنگ روانی بايسته و مقاومت کنه، جناب عمار ياسر بوديه جا می ديد اختلاف پيدا شده، يه عده ای دچار ترديد شدند، بگو مگو توشون هست خودشو ميرسوند اونجا، به سرعت، براشون حرف ميزد صحبت ميکرد، تبيين ميکرد، اين گره ها رو باز ميکرد، نقش نخبگان و خواص و اينها هم اين است که اين بصيرت را نه فقط در خودشون بلکه در ديگران به وجود بياورند، رسا بگيد، روشن بگيد، مبيّن بگيد، آنچه را که می فهميد. هيچ انتظار نيست، حق هم نيست که انتظار باشه کسی بر خلاف فهميده خودش حرف بزنه، اما اونی که فهميديد رو بگيد، سعی هم بکنيد که اون چه که فهميديد درست باشه، کجا هستند اون کسانی که... اون شخصيت های بزرگی که پيمان جانبازی بستند؟! اَينَ عَمّار؟؟؟!!! "


You can watch and download the video here
http://www.4shared.com/file/147745234/72eca1d9/Ammar_1350.html


I see the scene and those who are arming with wrath and hatred towards Islamic Revolution and Imam Khomeini, and against all people who are attached to this movement. What should I do that others do not see that?! In Fitneh-like events knowing the reality is difficult, recognition of aggressor and defender, enemy and friend is difficult.. we should untie knots, mental knots should be unfasten, and it needs to be expressed... Once holding Emam Ali’s flag was more difficult than that of Prophet Mohammad , only people who are wise and patient can be under this flag, in prophet’s time one could distinguish enemy from friend but in Emam Ali’s time enemies performed the same Salaat, spoke the same thing as friends did…  Try to increase your intelligence and understanding to know the righteous. In the war of Seffin (on Emam Ali’s time) there were a lot of propagandas and Ammar (one of Emam Ali’s companion) stood against those anxieties and talked about the reality, when there was disagreement and  doubt among Emam’s companion, Ammar went straight there and spoke to them to untie the knots and solve the problems… where are those great people who made an oath to venture their health and lives? Where is Ammar ?1

برگرفته از کتاب، ماه در آب، اثر دکتر محمدرضا سنگری

بسم الله الرحمن الرحيم

سپاه سياه عمر سعد، مثل سايه های شوم در ميان نخلستان خزيدند. صدای بليغ عباس می آمد که ارجوزه (رجز) می خواند و می گفت:

"لا ارهب الموت اذالموت رقا     حتی اواری فی المصاليت اللقا

نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا     ولا اخاف طارقا ان طرقا

بل اضرب الهام و افری المفرقا     انی انا العباس اغدو بالسقا

ولا اخاف الشمر عندالملتقی"

چه پرشکوه می گفت که : 

" از مرگ پروا و هراسم نيست آن گاه که چهره نشان دهد. من آن لحظه را خوش تر دارم تا اين که در ميان ناپاکان و تبهکاران پنهان شوم. جان من سپر و پاسدار جان حسين پاک و برگزيده است. من هراسناک و دلواپس مرگ نيستم. تيغ جان شکاف، بر تارک دشمن می نشانم. ساقی تشنه کامانم و با زلال آبی که می آورم، بر قلب ظلمت نور می افشانم. شمر را ناچيزتر از آن می دانم که از او بيمناک و ترسان باشم."

مشک بر پشت، نيزه برکف و علم بر دوش پيش می تاخت...

عباس، رها، سبک، سيراب از عشق، چشم به آب دوخت و با خويش زمزمه کرد:

"يا نفس من بعد الحسين هونی     فبعده لا کنت ان تکونی

هذا حسين شارب المنون     و تشر بين بارد المعين

هيهات ما هذا فعال دينی     ولا فعال صادق اليقين"

" ای نفس، بعد از حسين خوار باش، پس از او زندگی مباد. تو می خواهی آب خنک و گوارا بنوشی؟ و او شربت مرگ بنوشد. هرگز، هرگز اين شيوه و رسم دين تو نيست. اين سيرت و صفت راست گويان درست کردار نيست."

مشک ها، امکان جنگيدن را از ساقی می گرفتند. عباس عزيز، اما صفوف و سايه های پنهان را می شکست و پيش می آمد. ناگهان يزيد ابن الرقاد، که پشت نخلی کمين کرده بود، از کمينگاه بيرون جست و ...

دست راست رها شده بود و ساقی می خواند:

"والله ان قطعتم يمينی     انی احامی ابدا عن دينی

و عن امام صادق اليقين     نجل النبی الطاهر الامين

نبی صدق جاءنا بالدين     مصدقا بالواحد الامين"

" به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کرديد از حريم دين خود پاسداری می کنم. من از امام راستين، فرزند پيامبر پاک امين و آورنده ی دين حمايت می کنم."

طفيل سنبسی، دوشادوش يزيد ابن الرقاد نزديک تر شدند. ناگهان شمشير دوم فرود آمد و ...

اسب، اشک ريز و شهاب وار، خيز برداشت. عباس اميد رسيدن و رساندن داشت.

" يا نفس لا تخشی من الکفار     و ابشری برحمة الجبار

مع النبی سيد الابرار     قد قطعو فی بغيهم يساری

و قد بغوا معاشر الفجار     فاصلهم يا رب حر النار"

" ای نفس، هراسناک کفرپيشگان سياهکار مباش. به رحمت پروردگار قدرتمند تکيه کن و با پيامبر برگزيده و عزيز، مسرور و شادمان باش. دشمن، ستمگرانه و بی رحمانه دست چپ مرا قطع کرد. خدايا در شعله های خشم و شراره های دوزخ خويش، خاکسترشان کن."


فاصله ی اسب با دشمن بيشتر شده بود. دستور تيرباران رسيد و عباس در بی دستی، انديشناک مشک و حرم بود...

تير بر مشک نشست. آب و خون درهم آميخت. عباس چشم بر مشک گريان دوخت و هنوز اولين قطره اشکش در نااميدی از آب چکّه نکرده بود که تير بر چشمش نشست...

رمق، اندک اندک فرو می چکيد که تير ديگر بر سينه ی ساقی نشست...

عباس از اسب فرو افتاده بود. کوشيده بود بر زانوانش بنشيند و تير فرورفته در چشم را به مدد زانوان بيرون کشد. عمود آسمان کوب، همين لحظه بر فرقش نشست...

السلام علی ولدی العباس


از مطالب رسیده در  face book

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

مرحوم کربلايی احمد ميرزا حسينعلی تهرانی نقل می کردند که: « روزی جناب شیخ رجبعلی خياط به من فرمودند: در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود. خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منير بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام سرودم. و از این امر خيلی مسرور بود.»


شاه شمشاد قدان ، خسرو شيرين دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درويش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شيرين سخنان
تا کی از سيم و زرت کيسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سيم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشيد رسی چرخ زنان
بر جهان تکيه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبينان خور و نازک بدنان
پير پيمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهيز کن از صحبت پيمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهيدان که اند اين همه خونين کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ايم
از می لعل حکايت کن و شيرين دهنان

 

مرور دوباره (3)

 بسم الله الرحمن الرحيم

روز دوشنبه ۶ محرم سال ۶۱ هجری

 

کربلا :

عمر بن سعد، نامه ای را از عبيدالله دريافت می دارد که مضمون آن چنين است : من از لشکر سواره و پياده، چيزی را از تو فرو گذار نکردم و توجه داشته باش که مأمورانی سپرده ام، هر روز وضعيتت را به من گزارش کنند.

از آن سوی، حبيب بن مظاهر از حضرت اجازه می گيرد تا نزد طايفه ای از بنی اسد -که در آن نزديکی ها زندگی می کردند، رفته و آنان را به ياری فرا خواند -  حضرت اجازه دادند. حبيب، نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان بريد و به ياری حسين بشتابيد تا شرف دنيا و آخرت از آنِ شما باشد». تعداد 90 نفر بپا خواستند و حرکت کردند، اما در ميان راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شدند. حبيب به نزد حضرت رسيد و جريان را تعريف نمود. امام حسين (ع) فرمود:  لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ

 

السلام عليک يا باب الحوائج

بسم الله الرحمن الرحيم

وفا و ادب، دو گمشده همراهان ديروز است. نسيمی خدايي، با مجاهدت خالصانه معماری بزرگ و همراهی دلدانگانش از اکناف، در ايران عزيز، وزيدن گرفت. برادران و خواهرانی هم به آلاف و تحيات رسيدند؛ ولی چه حيف که وفا و ادب را فراموش کردند. 

همين

والسلام