مرور دوباره (2)

بسم الله الرحمن الرحيم

روز جمعه 3 محرم سال ۶۱ هجری


عبيدالله بن زياد در مسجد، مردم را چنين خطاب کرد:« ای مردم ! خاندان ابوسفيان را آزموديد وآنها را چنان که می خواستيد يافتيد !! و يزيد را می شناسيد که دارای رفتار و روشی نيکوست که به زير دستان احسان می کند وبخششهای او بجاست! اکنون يزيد دستور داده تا بين شما پولی را تقسيم نمايم وشما را به جنگ با دشمنش، حسين بفرستم .»

شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو،

يزيد بن رکاب با دو هزار جنگجو،

حصين بن نمير با چهار هزار جنگجو،

مضاير بن رهيه با سه هزار جنگجو 

و نصر بن حرشه با دو هزار جنگجو، برای جنگ با امام حسين (ع) و 72 سرباز با وفايش، اعلام آمادگی کرده وحرکت بسوی کربلا را آغاز کردند .

امام (ع)  در پاسخ « قيس بن اشعث » که سفارش به بيعت با يزيد می کرد ، فرمود :

نه، به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم و مانند بردگان، از صحنه جنگ با آنان فرار نمی کنم. 

 

هيئت غير ايرانيها

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

امشب با تعدادی از رفقا، به هيئت شيعيان پاکستانی و افغانی در 34 کيلومتری بريزبن رفتيم. برنامه جالبی بود، با اينکه کل برنامه شان به زبان اردو بود و من چيز زيادی نفهميدم. اما اينکه امام حسين (ع) در قلب محبانش و صرف نظر از زبان و مليت و قوميت، عزيزتر از جان است؛ يک مفهوم بلندی است که امشب برای اولين بار و با ديدن اين عاشقان، آن را متوجه شدم. سخنران برنامه يک روحانی بود بنام سيد ابوالقاسم رضوی که در ملبورن مدرسه دارد و فارسی هم بطرز جالبی صحبت می کرد. جالبترش اينکه آخر صحبتهايش برای تداوم انقلاب اسلامی ايران هم دعا کرد. قبلاً در يک پمپ بنزين با يک جوان ايرانی آشنا شده بودم که امشب او را هم آنجا ديدم. فهميدم، اصالتاً يزدی است ولی ايران را نديده است و متولد هند است. رفقا دعوتش کردند که به جلسه عزاداری هيئت مهر حسين ايرانيها هم بيايد. اين مهر حسين هم فعلاً يک هيئت مذهبی ايرانيان بريزبن است که برنامه ثابت دعای کميل و جلسات قرآن دو هفته يکبار دارد و برای همين محرم هم سه شب برنامه عزاداری دارد. ظاهراً در آينده نزديک و با اخذ مجوز، بصورت يک کاميونيتی ثبت خواهد شد. انشاالله

راستی فوت آقای منتظری را به دوستدارانش و مقلدينش تسليت می گويم. اگرچه حول محور اسمش و در زمان حياتش، حرف و حديث زياد بود که برای اهل دقت و تأمل، صحت و روايي آنها با مراجعه به تاريخ معاصر و صحيفه امام راحل، کاملاً مشخص بود، اما به هرحال به عنوان يک فقيه دين که سابقه درد و رنج زندان و مبارزه قبل از انقلاب و همپای امام راحل را داشت، و هم بعنوان يک پدر شهيد، رفتار توهين آميز احتمالی به نامش را غلط می دانم و برايش از درگاه خداوند متعال رحمت مسألت می کنم. البته استفاده ابزاری و سياسی از او را هم ناصواب می دانم، کما اينکه ظاهراً خودش هم به همين وصيت کرده است. ولی موندم امثال مقربين به امام عزيز که پس از ارتحالش به سرشان می زدند، حالا دچار Retrograde amnesia  شده اند. خيلی بايد مواظب باشيم که سوراخ دعا را گم نکنيم. در هر زمان ما را با امام زمان خودمان می سنجند. امام حسين عزيز هم تا وقتی امام حسن عزيز، زنده بودند، مقلد امام زمانش بودند و پايبند صلح حسنی. اما پس از خلف وعده معاويه و شهادت امام حسن(ع)، و پيدايش بحث بدعت در دين در امر خلافت و اميری جامعه مسلمانان بصورت موروثی و از پدر به پسر شرابخوار و ميمون باز، فرمودند: مثل منی با مثل يزيد بيعت نمی کند. همين فرمايش، خودش يک استراتژی است و موضوع را از دايره تصميم گيری فردی بين آن دو خارج می کند. بگذريم، من با مرور احوالات واقعه کربلا، بيش از همه مجذوب وفا و ادب علمدار امام حسين (ع) هستم. شايد يک وقتی بشود درباره اش نوشت و  اظهار ارادت کرد. 

خدايا دستمان را بگير و رهايمان نکن. 

خوشم آمد

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

از اين طرح موضوع ادعای غرامت بابت اثرات جنگ دوم جهانی و قول رئيس انرژی اتمی مبنی بر عدم خروج قطعی ايران از NPT، خوشم آمد. بالاخره بايد کاری کرد. غربيها شامل آمريکاييها، آلمانها، انگليسيها، فرانسويها، کانادايي ها و بقيه اذنابشان(که به تنهايي خيلی اثر گذار نيستند) هم اين موضوع را حالا متوجه شدند که بازی با ايران در اين شطرنج سياست، اين روزها کمی پيچيده تر شده و رفتار عکس العملی نشان دادن آنها هم همين را حکايت می کند. فقط ايکاش در اين روزها، فضای همدلی بيشتری در کشور حاکم بود و آن چيزی که اينجا انعکاس پيدا می کرد، يکپارچگی بر سر رسيدن به اهداف ملی و استراتژيک بود. از اين منظر، واقعاً هيچ کدام از کانديداها با هم فرق نداشتند و همه بايد به اين نتيجه می رسيدند. همچنين و به همين اسلوب، شايسته است که سياست خارجی ما در قبال روسها هم از اين حالت انفعال خارج شده و ما بازيگر مؤثرتری باشيم.

خدانگهدار

مرور دوباره (1)

 

بسم الله الرحمن الرحيم

روز چهارشنبه 1 محرم سال ۶۱ هجری

مکان : قصر بنی مقاتل

روز چهارشنبه 1 محرم  امام وارد منزل قصر بنی مقاتل شدند.در اين منزل آن حضرت خيمه ای را مشاهده کردند که در کنار آن اسبی ايستاده و نيزه ای استوار ، سؤال کردند : اين خيمه کيست ؟ گفتند: عبيدالله بن حرجعفی . امام  عليه السلام، حجاج بن مسروق جعفی را نزد او فرستاد . عبيدالله بن حر از حجاج سؤال کرد: چه پيامی آورده ای ؟ حجاج بن مسروق گفت : هديه ای و کرامتی اگر پذيرا باشی ! اين حسين است که تو را به ياری خود خوانده است . اگر او را ياری کنی، مأجور خواهی شد و اگر کشته گردی به فيض شهادت نايل خواهی شد . عبيدالله بن حر گفت : به خدا سوگند که از کوفه خارج نشدم، مگر اينکه ديدم جماعت کثيری به قصد جنگ کردن با حسين بيرون می آيند و دانستم که او کشته خواهد شد و چون من قدرت ياری او ندارم ، مايل نيستم نه او مرا ببيند و نه من او را ببينم . حجاج بن مسروق بازگشت و پاسخ عبيدالله بن حر را به امام عرضه داشت. آن حضرت برخاست  وبا عده ای از اهل بيت و يارانش به سوی خيمه عبيدالله بن حر روانه گرديدند . پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: ای پسر حر اهل شهر شما به من نامه نوشتند که به ياری من هماهنگ هستند و از من خواستند تا به نزد آنها بيایم . ولی آنچه وعده داده بودند ، نادرست بود . تو دارای گناهان زيادی هستی . آيا نمی خواهی به وسيله توبه آن اعمال ناشايسته را از بين ببری ؟ عبيدالله بن حر گفت : چگونه ممکن است جبران این همه گناه ، ای پسر پيامبر؟! . امام  عليه السلام فرمودند: فرزند دختر پيامبرت را ياری کن. عبيدالله بن حر گفت : به خدا سوگند من ميدانم کسی که از تو پيروی کند، در روز قيامت سعادتمند خواهد شد . ولی نصرت من ، تو را در قتال با دشمن بی نياز نمی کند و در کوفه برای شما ياوری نیست و من چنين نکنم ، زيرا نفس من به مرگ راضی نيست. ولی اين اسب من . اسبم را بگير از آن تو باشد. امام  عليه السلام فرمودند: حال که خود ما را ياری نمی کنی ، ما نيازی به اسب تو نداريم . ولی تو را نصيحت می کنم ، اگر می توانی به جايی برو که فرياد ما را نشنوی و مقاتله ما را نظاره گر نباشی ، سوگند به خدا اگر کسی بانگ ما را بشنود و ما را ياری نکند، خدا او را به روی در آتش افکند. عمرو بن قيس گفت : با پسر عمويم بر امام حسين عليه السلام وارد شدم و آن حضرت در قصر بنی مقاتل بود و بر او سلام کرديم . امام حسين عليه السلام فرمودند: آيا به ياری من می آيی؟ من گفتم : مردی هستم که عايله زيادی دارم  و مال بسياری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بين برود و پسر عمويم هم همانند من پاسخ داد . امام حسين عليه السلام فرمودند: پس از اينجا برويد که هر کس فرياد ما را بشنود و يا ما را ببيند و لبيک نگويد  ، خدا او را به روی در آتش افکند .

مکان : نينوا

عقبه بن سمعان می گويد : شب هنگام حضرت دستور دادند که از : قصر بنی مقاتل آب برداشته و حرکت کنيم .چون سپيده صبح دميد ، حضرت پياده شدند و نماز صبح خواندند و با شتاب سوار شدند. حر می خواست آن حضرت را به سوی کوفه حرکت دهد ولی امام به شدت امتناع می کردند. تا به نينوا رسيدند. ناگاه سواری از دور پديدار شد که مسلح بود و از کوفه می آمد . به حر رسيد و بعد مکتوبی را به دست حر داد که از عبيدالله بن زياد بود و به اين مضمون : چون نامه من به تو رسيد و فرستاده من نزد تو آمد ، حسين را نگهدار و کار را بر او تنگ گير و او را فرود مياور مگر در بيابان بی سنگر و بدون آب! و من به قاصد گفته ام از تو جدا نشود ، تا خبر انجام دادن فرمان مرا بياورد. حر خدمت امام آمد و نامه را برای آن حضرت قرائت کرد . امام حسين علیه السلام به او فرمودند: بگذار در نينوا يا غاضريات و يا شفيه فرود آييم . حر گفت : ممکن نيست زيرا عبيدالله بن زياد، اين آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است . زهير گفت : به خدا سوگند چنان می بينم که پس از اين کار سخت تر گردد. ای پسر رسول خدا ، قتال با اين گروه در اين ساعت برای ما آسان تر است از جنگ با آنها که بعد از اين می آيند. امام حسين عليه السلام فرمودند: من ابتدا به جنگ با اين جماعت نمی کنم. زهير گفت : در اين نزديکی قريه ايست در کنار فرات که دارای سنگر است و فرات از همه طرف به آن احاطه دارد ، مگر از يک طرف. امام حسين عليه السلام فرمودند: نام اين قريه چیست ؟ عرض کرد : عقر. حضرت فرمودند: پناه می برم به خدا از عقر. پس آن حضرت به حر التفات کرد و فرمود : کمی جلوتر برويم ! پس مقداری از مسافت را امام با حر و همراهانش پيمودند تا به زمين کربلا رسيدند.

از دفتر سبز خانمم

بسم الله الرحمن الرحيم


فواره انگشت بالا می رود؛

اجازه آقا...

کدام جمعه می آيي؟


هم روی زمين و هم در آن بالايي     مرديم ازين بی کسی و تنهايي

اين جمعه گذشت و جمعه های دگری     آقا! دلمان گرفت، کی می آيي؟


ما از خدای خود گم شده ايم، او به جستجوست          چون ما نيازمند و گرفتار آرزوست

گاهی به برگ گل می نويسد پيام خويش          گاهی ميان سينه مرغان، به های و هوی

در خاکدان ما، گوهر زندگی گم است          اين گوهری که گمشده، ماييم يا که اوست...

شعر:علامه اقبال لاهوری


روضه خوان گفت که ليلا، پسری داشت که رويش     به درخشندگی ماه، که عباس عمويش

روضه خوان گفت که ليلا، پسری داشت که مجنون     پسری داشت که می رفت و نگاه تو بسويش

پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قيامت     روضه خوان گفت که در باد پريشان شده مويش

آسمان بار امانت نتوانست کشيدن     که بريدند خدايا، که شکستند سبويش

روضه خوان تاب نياورد، عمو آب نياورد     روضه خوان آمد و زانو زد و بوسيد گلويش

شعر:مهدی جهاندار


هر چند ز غربتت، گزند آمده بود          زخمت به روان، دردمند آمده بود

گويند که از آن هيبت دريای دلت          آن روز زبان آب، بند آمده بود

شعر:مرحوم سيد حسن حسينی


پيچيده به شط، مسأله دستانت          پيوسته به خون، قافله دستانت

آنقدر کريمی که جهان می گنجد          بی واسطه، در فاصله دستانت

شعر:زينب چوقادی


ز چشم دشمانت، خواب بردی          تو گوی سبقت از مهتاب بردی

نخوردی آب و حسرت ماند بر آب         چه زيبا، آبروی آب بردی!


وفا، بلای تو را ديد بعد از تو          و شرم قطره به قطره چکيد بعد از تو

کسی نديد، دگر آب را پس از آن روز          ادب، خجالت خود را کشيد بعد از تو


رقص زلفت، سر نی ديدم و با خود گفتم

بين هفتاد و دو سر، کاش سری بود مرا!


در عزاداريها و سينه زنيها، ما را هم دعا کنيد.


برنامه های دهه اول محرم ما

Dear friends

Salam

You and Your respected families are invited to join and participate in our Moharram programs

Time: Thursday 24/12/09, Saturday 26/12/09 (Shab-e- Ashoura), Sunday 27/12/09 (Sham-e-Ghariban) from 19:00 to 21:30

Place: Indooroopilly Senior Hall, 60 Stamford Rd, Indooroopilly, UBD Map 178 K4

The program will be started with Namaz Jamaat; and then there will be the Telavat Quran, Ziarat Ashoura and Azadari . A light dinner will be served afterwards 

همانا حسين، کشتی نجات و چراغ هدايت است.

 دوستان سلام،

احتراماً از جنابعالی و خانواده محترمتان دعوت می شود در برنامه عزاداری محرم، مشارکت فرمائيد.

زمان و مکان در قسمت انگليسی قيد شده است. اميدواريم در پرتو عنايت لطف الهی و آبروی اهل بيت(س)، خداوند متعال به همه ما صدق نيت و اخلاص در عمل عطا کرده و عاقبت بخير شويم. 

 

کاش می شد، چند روز رفت ايران

سلام

بخاطر اسباب کشی تا ۵ شنبه اینترنت ندارم. اما حرف گفتنی زیاده. باشه طلبتون تا اون موقع که با دست پر برگردم. انشاالله

راستی عید بزرگ غدیر هم مبارک باشه.

روز حساب و کتاب

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

بالاخره يک روز حسابی خواهد آمد، که اسرار پنهانی فاش می شود؛ نيات درونی معلوم می شود؛ بازی نفس تمام می شود و انسان بايد برای همه کرده هايش جواب محکمه پسند بدهد. تفاوتش هم اينجاست که ديگر، زبان به دروغ نمی چرخد، چون اختيارش دست ما نيست؛ دستانمان به زبان می آيند و ... 

ای بسا، ابليس آدم روی هست؛  پس به هر دستی، نبايد داد دست.

الهم اجعل عواقب امورنا خيرا

هوا، بس ناجوانمردانه گرم است.


نيمه پر ليوان

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،


نگاه خوش بينانه و اميدوارانه  به آينده، يکی از شروط اصلی فعاليت درست ماست.

نگاه چه فايده ای دارد؟ اگر غالب شد، بدنبالش بی عملی، بی تحرکی و انزواست.


همين، والسلام

رب ادخلنی مدخل صدق

 

بسم الله الرحمن الرحيم

با اميد به لطف بی منت مسبب الاسباب، تحت هدايت تيم سوپروايزری حرفه ای ام، تلاش خودم و پشتوانه دعای خيرخواهانم، امروز چهارشنبه ۴ آذر ۸۸ مطابق با ۲۵ نوامبر ۲۰۰۹ ، پروژه اصلی کار با سلولهای بنيادی انسانی را شروع کرديم.

 

Good links

http://atashshekan.persianblog.ir/page/saboo

http://www.atashshekan.persianblog.ir/

در امان خدا

برای يک جرعه از آسمان

فراز هفدهم دعای عرفه امام حسين (ع): مي خوانمت!

خدايا، اين است ستايش من بر تو در مقام تمجيدت و اين است اخلاص من، بذکرت در مقام يکتاپرستيت و اقرار من بـه نـعـمتهايت در مقام شماره آنها. گرچه من اقرار دارم که از بسيارى آنها، نتوانم آنها را بشماره درآورم و فراوانى و آشـکـارى آنـهـا و پيشى جُستن آنها از زمان پيدايش من که همواره در آن، عهد مرا بوسيله آن نعمتها يادآورى مى کردى، از آن سـاعـت کـه مرا آفريدى و خلق کردى. از همان ابتداى عمر که از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى و گرفتاريم (را) برطرف کردى و اسباب آسايش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست و دينم را بسلامت داشتى و اگر تمام جهانيان از اولين و آخرين، ياريم دهند به اندازه اى که نعمتت را ذکر کنم، نه من قدرت ذکرش را دارم (و) نه آنها. منزهى تو و بـرتـرى، پروردگارى هستى کريم و بزرگ و مهربان، که مهرورزى هايت به شماره درنيايد و سـتـايـشـت بـه آخـر نـرسـد و نـعـمـتـهـايت را تلافى نتوان کرد. بر محمد و آل محمد درود فرست و نعمتهايت را بـر مـا کـامـل گـردان و بوسيله اطاعت خويش، سعادتمندمان گردان. منزهى تو، معبودى جز تو نيست، خدايا تـويـى کـه دعـاى درمانده را اجـابـت کـنـى، بدى را برطرف کنى، از گرفتار فريادرسى کنى، بـه بـيـمـار شفا دهى، فـقـيـر را بـى نـيـاز کـنـى، شکستگى را مـرمـت کـنى، به کودک خردسال رحم کنى، به پير کهنسال يارى دهى و جز تو پشتيبانى نيست و نه فوق (توانايي ) تو توانايى و تويى والاى بزرگ.

http://roosoo.blogfa.com/

 

امروز کمی خوشحالم

 

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

با لطف خدا، خوشبختانه امروز و بعد از سه هفته کشت سلولی، موفق شديم سلول استخوانی را در مديای اختصاصی آن از سلول بنيادی مشتق کنيم.

سه پليت سمت چپ و سلولهای بنيادی افتراق يافته به سلولهای استخوانی  قرمز رنگ، در کنار دو پليت سمت راست که همان سلول های بنيادی است که در محيط کشت معمولی و جهت کنترل کشت داده شده است. پليت وسط پايين خاليست.

 

يکی از همان سه پليت سمت چپ و در بزرگنمايي ۱۰ برابر زير ميکروسکوپ و کولونی سلولهای استخوانی تيره رنگ در بستر سلولهای بنيادی مزانشيمال گوسفندی،

البته، اين افتراق سلولهای بنيادی به سلولهای استخوان، قبلا در دنيا گزارش شده است (Ng et al., 2008 و  Varghese et al., 2008 و Hwang et al., 2009). ما هم اميدواريم از نتايج حاصله در مراحل بعدی استفاده کنيم.

دعايمان کنيد و خدانگهدار،

چند نکته از ايران

بسم الله الرحمن الرحيم

.Without any judgeship and just for your information

http://www.panjerehweekly.com/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=56056

http://autbasij.org/component/content/article/2-particular/967-1388-08-16-07-06-01

چند نکته از استراليا

بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

اينجا، ظرف اين چند روزه اخير، چند اتفاق افتاده است که احتمالاً برای اهل دقت و تأمل، جالب است.

اول اينکه، ميانه چين و استراليا کمی تا قسمتی شکراب شده است. ظاهراً بحث بر سر پخش يک فيلم مستند در جشنواره فيلم ملبورن بوده است که چون استراليايي ها به خواسته چينی ها، مبنی بر عدم پخش آن فيلم، وقعی ننهاده اند؛ در نتيجه تحت موج حملات سازمان يافته هکری چينی ها قرار گرفته اند. جالبش به اين است که بهره برداری از قسمت اعظم معادن استراليا تحت اجاره و مسؤليت چينی هاست. يکی از بزرگترين شرکای تجاری استراليا هم همين چين است، اما بنا به گفته مدياها، قسمت اعظم ارز صادرات به چين، صرف خريد تجهيزات نظامی و برای مقابله با خطر احتمالی چين است. اين اژدهای زرد خاور دور، به استناد و پشتوانه نيروی انسانی و پيشرفت تکنولوژيکی دهه های اخيرش، حالا ديگر به يک ابرقدرت واقعی، حداقل در حوزه نفوذ آسيای جنوب شرقی و پاسيفيک، تبديل شده است و آنقدر بزرگ شده است که برخی شبها، حتی سياستمداران استراليايي را هم دچار کابوس کند.

دوم اينکه، اين روزها و شبها، بدليل انجام مانور نظامی نظاميان استراليايي، آسمان شهر، پر از هلی کوپتر هايي است که در ارتفاع خيلی پايين پرواز می کنند. ظاهراً اين مانور تا 27 نوامبر ادامه دارد.

سوم و نکته آخر اينکه، اينجا يک چيزی شبيه جشنواره برای دانش آموزان راهنمايي ( کلاس 6-7-8 ) در سنين 12 تا 14 ساله، اينروزها و در پايان امتحانات سال تحصيلی 2009 آنها، در سواحل گولدکوست برپاست. اما ظاهراً در برنامه شنبه شب، يک دختر 12 ساله، بدون لباس روی جايگاه اجرای برنامه رفته است. مدياها هم مرتب برنامه پخش می کند که اين دختر تحت تأثير داروهای روانگردان و يا مشروب نبوده است و البته بدون حضور پدر و مادرش و تنها، در برنامه فوق شرکت کرده است. ظاهراً به همين دليل هم برنامه شنبه شب، متشنج و پليس مجبور به دخالت و دستگيری شده است. تصاوير نوجوانان دستگير شده، با آن دستبندهای پلاستيکی مخصوص و بسته شده به ميله های پارک، واقعاً تأمل برانگيز بود. بالاخره اينهم يک روی ديگر سکه اينجاست.

فعلاً خدانگهدار