بسم الله الرحمن الرحيم

رفقا سلام،

طی دو روز گذشته، دوشنبه و سه شنبه، يک کارگاه دو روزه بررسی روانشناسی تيپ های شخصيتی مختلف را داشتيم. البته چون ظاهراً به عنوان درسی من نمی خورد و تا حدودی هم در بخش روانپزشکی دوره پزشکی عمومی، Personality disorders را از رفرنس کاپلان خوانده بودم، علاقه ای به شرکت در آن نداشتم. اما به پيشنهاد و تشويق سوپروايزرم، در آن شرکت کردم. البته پشيمون هم نيستم و کلی مطلب برای گفتن داره!

اول اينکه کارگاه بصورت مشترک برای اساتيد و دانشجويان تحصيلات تکميلی و حتی کارمندان مرتبط برگزار شد.

طی روز اول، سخنران با سخنان مبسوط و کمی کسل کننده، از 9 صبح تا 4 عصر درباره انواع تيپ ها صحبت کرد. در هر مورد هم نقطه ضعف و نياز اجباری، حساسيتها، آثار مثبت و منفی آن در يک گروه کاری و صفات برجسته آنها را برشمرد. روز دوم و بر اساس توضيحات مبسوط روز قبل، کل شرکت کنندگان در گروههای 9 گانه تقسيم شدند و پس از بارش افکار، بصورت گروهی، يک گزارش اجمالی و پاسخ به 8 سوال کليدی دادند. سوالاتی از قبيل چه محيط کاری، مطابق نياز و ميل شماست و چه محيطی آزاردهنده، در صورتی که ليدر گروه باشيد چه انتظاری از اعضا داريد، از چه روش حل مسأله، بيشتر و بهتر استفاده می کنيد و ... 

طبيعی بود که جوابها در هر گروه بين افراد خودشان تقريباً يکسان و با ديگر گروهها متفاوت باشد. البته قبل از اين ارائه گزارش، مقرر شد هر گروه يک Role playing  هم داشته باشد که موضوع آن شرکت آنها در يک کارگاه کسل کننده بود و صحبت برای مابقی افراد که چرا اين کارگاه کذايي خوب نبود. توصيه هم شد که از body language به خوبی استقاده شود. در پايان هر گزارش هم، شرکت کنندگان مجبور به طرح سؤالات چالشی بودند و ارائه کنندگان هم ملزم به پاسخ .

در پايان 9 گزارش از گروههای نه گانه هم ، سخنران از همگی يک سؤال ديگر کرد که همه گروهها به آن از ظن خود پاسخ دادند و آن اشاره به توصيه ما به يک فرد همگروه تيپ شخصيتی خودمان بود که تازه می خواست وارد يک تيم تحقيقاتی شود. 

درست حدس زديد، در پايان، همه مان، اساتيد و دانشجويان از حساسيتها، ملاحظات، نقاط ضعف و قوت همديگر مطلع شديم و با جوابهای خودمان به آخرين سؤال که گاهی با توضيحات تکميلی سخنران هم همراه بود، راههای کاهش محدوديتها و نقاط ضعف را هم متوجه شديم. مخلص کلام، يک کارگاه عملی کار تيمی که طبيعتاً بايستی باعث هماهنگی بيشتر شود. 

خيلی جالب بود. نکته آخر هم اينکه اينجا معمولاً ناهار  کارگاهها، ساندويچ با يک ظرف ميوه يا آبميوه است. يادم افتاد، کنگره سالانه جامعه جراحان ايران در مرکز همايشهای بين المللی رازی تهران، با توجه به مسؤليتم، جلسه ای با دبيران علمی و اجرايي کنگره که هردو از اساتيد اصفهانی بودند، داشتم. به ايشان پيشنهاد کردم با توجه به مشکلاتی که آن موقع داشتيم، ناهار را به صورت Fast food و ساندويچی سرو کنيم. البته مورد قبول واقع نشد و سفره رنگينی هم انداخته شد. نمی دانم همه نکاتی که اينجا مي بينم و بنظرم مفيد فايده هست، آيا در ايران هم قابليت اجرا دارد يا خير؟ چون طبيعتاً تفاوتهای فرهنگی، هميشه وجود داشته است و طبيعی هم هست. کما اينکه اينها هم بعضی قابليتهای فرهنگی ما را ندارند. من که فعلاً ياداشت می کنم تا بعد ببينيم چه می شود؟ 

فعلا خدانگهدار