اتفاقات پنج شنبه عصر
رفقا سلام،
همانطور که در پست سه شنبه سوم شهريور لينکش را گذاشته بودم، امروز يک استاد دانشگاه تل آويو، يک موضوع سخنرانی درباره ايران در دانشگاه يو کيو داشت. تا بچه ها را به سالن برنامه افطار و نماز و دعای کميل خودمون برسونم و به دانشگاه بروم، سخنرانی وی تموم شده بود و به قسمت پرسش و پاسخ رسيده بود. اين شما و اينهم حواشی اين برنامه :
اول اينکه همون بنده خدا ايرانی که روز برنامه حضور عوامل سفارت در بريزبن برای انجام امور کنسولی هموطنان ايرانی، از صبح تا عصر شعار داد و در راه وطن، گلو خشکاند. امروز خيلی مؤدب و باکلاس مشغول يادداشت برداری از سخنرانی بود. اصلاً يه چيز! ديگه ای شده بود!
دوم؛ اين بنده خدا سخنران تل آويوی، همچين آکادميک هم جواب سؤالات را نمی داد و اصولاً در جواب برخی سؤالات، حرفهای خودش را می زد که اتفاقاً هيچ ربطی هم به منظور سؤال کننده نداشت، يا حداقل من اينطوری فهميدم. مثلاً يه دانشجوی عرب پرسيد: مگر نيروگاه هسته ای ايران تحت نظارت روسها ساخته نمی شود و چرا عليرغم اطمينان روسها، مبنی بر عدم انحراف، باز هم دول غربی حرف ديگر می زنند؟ سخنران هم با اعتماد به نفس بالا جواب داد: نيروگاه ايران از زمان شاه و با دانش متخصصان غربی استارت کارش خورده است و شما عربها هم فکر کنيد به اين نکته که چرا امروزه در خاورميانه، همه صحبتها و نقشهای سياسی متعلق به ايران، ترکيه و اسرائيل است و اعراب خيلی حضور مؤثری ندارند، همانطور که امروزه، شيعيان از اهل تسنن مؤثرتر شده اند.
يه خانم ايرانی پرسيد: شما که فرق انرژی هسته ای و سلاح هسته ای را به خوبی می دانيد، چرا در راه هسته ای شدن ايران کارشکنی می کنيد و اصولاً چه رفتاری با ايران مناسبتر است؟ سخنران جواب داد: تفاوتی نمی کند چند روز يا چند سال ديگر ولی بالاخره ايران سلاح هسته ای خواهد داشت و آن روز به سرعت می آيد حتی اگر ده سال بعد باشد. وی تأکيد کرد اگر جای رييس جمهور ايران بود، حتماً دنبال سلاح هسته ای می رفت! در مورد سؤال دوم هم اشاره کرد که من ايرانی نيستم! که برای شما نسخه بپيچم و ايرانيها خودشان بايد راه خود را پيدا کنند.
يه دانشجوی ديگر ايرانی پرسيد: بحث انقلاب اسلامی ايران در ۳۰ سال گذشته، بدون قضاوت در مورد حقانيت آن، به خاطر ناراحتی مردم از شاه بوجود آمد و در واقع انتخاب مردم آن زمان ايران بود، اما سؤال اين است که تأثير قدرتهای غربی خصوصاً آمريکا و انگليس در بوجود آمدن آن چه بود؟ سخنران جواب داد: آيت الله خمينی، انقلاب اسلامی را با کمک همه اقشار مردم و گروههای سياسی پيروز کرد و بعد همه گروههای سياسی موازی و رقيب را از صحنه خارج کرد، مثل جريان ملی مذهبی ها. و البته باز هم جواب سؤال کننده را نداد و حرف خودش را زد.
او در ادامه از انتخابات اخير ايران ابراز ناراحتی کرد و اينکه خوشبختانه! اين دولت دائمی نيست و چهار سال بعد رفتنيست. در ادامه هم با يک طعنه اشاره کرد که اوباما لفظ رئيس جمهور منتخب را بکار برده است. او اشاره هم کرد که ايرانيها هم مثل بقيه مسلمانان، به اسرائيل به عنوان تهديد و دشمن خارجی، احتياج دارند تا وحدت ملی ايجاد کنند و تقصيرها را گردن آن بيندازند و با بحث حزب الله، دهن خود را شيرين کنند. او يادآوری کرد، صدام حسين هم اول جنگ با ايران با گرايشات ضد صهيونيستی و تشجيع مردمش به ايران! حمله کرد.
در پايان هم انکار هولوکاست را دروغ دانست و از فاميل خودش مثال زد که اونجا بودند و هولوکاست را درک کرده اند! البته اگر هم سؤال می شد که چرا بجای آلمانهای نازی، اعراب مسلمان فلسطينی بايد تقاص اين تراژدی را بدهند؟ احتمالاً باز هم جوابهای ديگری می شنيديم. خوب وقت برنامه هم تمام شده بود و چون سؤالات نپرسيده و پرسيده جواب نگرفته زياد بود، مجری برنامه قول حضور يک نوبت ديگر اين استاد و چهره علمی را در دانشگاه گرفت.
کاشف به عمل آمد، حضرت استاد، پيش از اين در دانشگاه موناش ملبورن و سيدنی هم برنامه مشابه داشته است و هرجا کم آورده است، اشاره کرده که من سياسی نيستم و حرف علمی می زنم و در اسرائيل هم تفکرات تند راديکالی مثل آيت الله م. ايران وجود دارد، ولی بالاخره و دست آخر، بهتر است که گفتگو بکار آيد. و اينکه آقای پرفسور ديويد مناشری! استاد و مدير مرکز تحقيقاتی ايران شناسی دانشگاه تل آويو، اصالتاً ايرانی زاده است!
... امروز هم گذشت و نمی دانم آدينه فردا، طلوع خورشيد عدالت گستر را به نظاره می نشينم؟
او خواهد آمد.